تورنگ سلیمانی
متولد : ۷ / ۱ / ۱۳۷۳
تحصیلات : کارشناس ارشد گرافیک
شروع فعایت هنری:
سال ۸۳ با ساز تنبک نزد محمد مهدی کاردگر و آشنایی با ساز دف توسط برادرش جواد سلیمانی
انتشار آلبوم کوبه های باد، در زمستان ۹۳، آلبوم تخصصی کوبه ای با برادر
همکاری با ارکستر صبا و آفتاب نو، گروه پاپ چهار راه، ارکستر پارسیان، گروه چکاوک، گروه کرانه، پرفورمنس آرت نادر مشایخی و . . .
تنظیم قطعات و نوازندگی در گروه کوبه ای اریاک
همکاری و کنسرت های مختلف با گروه چکاوک
سرپرست گروه کوبه ای خروش
همکاری با نادر مشایخی در پروژه پرفورمنس به همراه مهدی بهبودی در یوش ( خانه نیما یوشیج ) در سال ۹۵
هم اکنون فراگیری سازهای کوبه ای نزد محمد شعبانی
نمایشگاه انفرادی :
۱۳۹۶ ، جنون ، گالری ابد ، تهران
۱۳۹۵ ، مغناطیس۲ ، گالری ایسو ، آمل
۱۳۹۴ مغناطیس ۱ ، گالری زر ، آمل
نمایشگاه گروهی :
۱۳۹۸ ، پروژه های برجاس با عنوان (( اتمیزه )) ، گالری ایسو ، آمل
۱۳۹۶ ، نمایشگاه گروهی تخصصی طراحی موضوعی ، گالری ایسو ، آمل
۱۳۹۵ دومین نمایشگاه طراحی تخصصی پروژه ای از برجاس ، گالری ایسو ، آمل
۱۳۹۵ ، نمایشگاه گروهی خودنگار ، گالری ایسو ، آمل
۱۳۹۵ ، نمایشگاه نقاشی گروه هنری مقیم در مچاله ، گالری ایسو ، آمل
۱۳۹۴ ، نمایشگاه نقاشی ، گالری ایسو ، آمل
۱۳۹۴ ، نمایشگاه نقاشی به مناسبت افتتاحیه گالری ایسو ، گالری ایسو ، آمل
۱۳۹۳ ، نمایشگاه گروهی هنری مقیم در مچاله با عنوان برجاست ، گالری هنر ، ساری
۱۳۹۳ ، نمایشگاه طراحی و نقاشی گروه مقیم در مچاله ، گالری زر، آمل
۱۳۹۲ ، نمایشگاه گروهی اتفاق در یک لحظه رخ نمی دهد ، گالری هنر ، ساری
۱۳۹۲ ، نمایشگاه گروهی همراه با آموزشگاه هنری مقیم در مچاله و هنرمندان مازندران ، گالری زر ، آمل
۱۳۹۲ ، نمایشگاه گروهی طراحی و نقاشی ، گالری زر ، آمل
۱۳۹۱ ، نمایشگاه گروهی طراحی تخصصی ، گالری زر ، آمل
زمان سریع تر از آن است که ذهن پرازدحام امروزم تمام خاطرات کودکیم را به یادگار نگاه دارد ، هرچه فکر می کنم نقاشی و ریتم تمام داشته من از زندگی مجهولم که به پای فضای تعلیم و تربیت و محیط پیرامونم گره میخورد بود ، تنها برگ برنده من در آن دوره خانواده ای بود که زنگ هنرم را به واسطه تشویق من به این مسیر به صدا درآورد.
اولین چیزی که خارج از مسیر تکراری و ماشینی تحصیل که چندان هم مسیری نداشت به سراغ من آمد موسیقی و ریتم بود که با همراهی برادرم جواد سلیمانی که هر لحظه یادآور این مهم بود ، به سرعت بخشی از من شد که ضرب آهنگ زندگی من چه در خانه چه محل تحصیلم را دگرگون کرد و پوششی یکپارچه به آن داد. در این میان اتفاقی که کمتر انتظارش را داشتم تا سال ۱۳۹۱ در دانشگاه شکل بگیرد آشنایی با حمید اسدزاده ( استاد دانشگاه ، هنرمند و مؤسس آموزشگاه ) بود که مرا با بخش جدی تر زندگی هنری من آشنا کرد ، بخشی که با حضور در آموزشگاه آزاد هنری ” مقیم در مچاله ” و آشنایی با فروزان سلیمانی ( هنرمند و مؤسس آموزشگاه ) برایم ایمن تر از هر کلاس و زمان دیگری بود ، فضایی که تا قبل از حضور در آن نام و تصویر ویژه آن که در سطح شهر دیده بودم سوالی در ذهنم ایجاد میکرد که مقیم در مچاله چه آموزشگاهی است ؟!
فضایی که در کنار آموزش طراحی و نقاشی و … کار گروهی و شناخت هرچه بیشتر خودمان از اهداف اصلی آن بود ، حضور افرادی با تفکری نزدیک به هم ، کمک برای رشد زندگی پیش رو و تعیین هدف دلیلی بود که این فضای آموزشی را بیشتر ارزشمندتر میکرد. مانند هرچیزی که به مرور زمان دچار تغییر تحول میشود گروه مقیم در مچاله هم به همین شکل بود و نمایشگاه ها هر چه رو به جلو پیش می رفت پخته تر و پر مخاطب تر می شد و آثاری که بیشتر جنبه ساختاری و زبانی داشتند به مرور رنگ و بوی مفهومی مشخص و تعمدی گرفتند تا اینکه در سال ۱۳۹۵ چکیده ای از اعضای گروه با نام هنری ” برجاس ” در مسیری اکید به ادامه فعالیت ها پرداختند وباقی نمایشگاه ها تحت عنوان نمایشگاه آموزشگاه مقیم در مچاله برگزار میشد ، برجاس نامی بود که غایت و آرمان موجود در افراد گروه را به خوبی بیان میکرد .در این حین خوشحالیه درونی من که بخاطر زیست هنریم با این گروه شکل گرفته بود با آشناییت با محمد شعبانی ( نوازنده و مدرس ساز های کوبه ای ) دوچندان شد و دیوار لغزنده موسیقی من رو که در مواجه با تجسمی در ابحام بود استوار کرد ، هنرمندی که موسیقی را به درست ترین شکل از بهترین موزیسین ها آموخت و چاره ای برای ریتم نامتوالی موسیقی من شد که تا آن زمان هنوز برایم خیلی جدی نشده بود. موسیقی و تجسمی دو امر مهم زندگی من که سعی شد با نگاهی که هرکدام از این شاخه ها به من بخشیده اند زندگی خود را جستوجو کنم و از هرکدام برای رشد هرچه بهتر خودم بهره ببرم.
اتفاق تلخی که بطور ناخواسته برایم شکل گرفت دوری به مدت ۲ سال ( بخاطر کار و تحصیل ) از گروه هنری برجاس بود که من رو از مسیر در حال پیشرفت گروه دور کرد و در سال ۱۳۹۸ با انرژی چندین برار گذشته دوباره وارد گروهی شدم که تفکرات ثابق مجددا دچار تحولی بزرگ شده بود ، تحولی که با نام ” پروژه های گفت و گویی ” توسط حمید اسدزاده نام گزاری شده بود و چالشی بزرگ بعد از دوری برای من بود اما با تاثیری که این تفکر جدید در من ایجاد کرد و آشنایی هرچه بیشتر من با این تفکر و تنوع استفاده از ابزار و مدیای مختلف برای خلق اثر موجب ارتباط هرچه بیشتر من با پروژه های گفت و گویی شد که به واسطه آشنایی با موسیقی سعی کردم آثاری خلق کنم که صدا و حجم دو بخش مهم در آثارم باشند که بنا به بیانیه هر پروژه که گفت و گوهای متداول درون اعضا امری تاثیرگذار در مفهوم آن می باشد شیئی مرتبط با پروژه را در نظر بگیرم. تفکری که در کنار هدف قرار دادن مخاطب امروزی ، در تمام بخش های زندگی و نوع نگاهمان به پیرامون نیز تغییر ایجاد کرد به گونه ای که روشنفکر دیروز اثر و ایده اش بدون در نظر گرفتن مقدار درک مخاطب برایش در نظرگرفته میشد و ایده ای تحمیلی داشت اما روشنفکر گفت و گویی اثری تولید میکند که در کنار تعامل عملی و گفت و گویی با مخاطب شکل میگیرد به طوری که جامعه یا بخش علاقمند نیز در تولید آرمان و تفکر ایده آل جامعه خویش در کنار روشنفکر ( هنرمند ) نقشی تاثیر گذار دارد.
جامعه ای که عدم گفت و گوی درست و مشخص در آن موجب هرج و مرج میشود و اندیشمند جامعه ارتباط کمتری با مردم دارد و این پروژه کمک به بسزایی در ارتباط گروهی با مخاطب و مردم دارد. مقصدی که یکی از مهمترین چالش هارا با خود به همراه دارد ، تفکری که نیاز جامعه مفرد و تنهای امروز است و هرلحظه میتواند به سمت هدفی بزرگ تر و مهم تر گام بردارد ، موسیقی و هنرهای تجسمی دو بخش نا تمام و مهم زندگی من است که هر چه بیشتر غرقشان میشوم بیشتر رها و آزاد می شوم ، آزادی به قید ” واقعیت “